شورشیان شعر

ادبیات

شورشیان شعر

ادبیات

جار

تمامی این روزها ی زشت

آبستن حوادثی ست

در زهدان عجوزه ی تاریکی

نور را جار بلندی باید

 

ه ا ی ک و

متافیزیک

متافیزیک  دلتنگی برگ له شده زیر پای کفشهای کثیف عابران است

در یک زمستان خشک و سرد

برای پاییز - رقص دسته جمعی و سمفونی باد.

 

-------------------------------------------------------------------------------

(        )

لولی وشانه و لوند   لولید    رویای نیمه شب با تو

در تک تک سلولهای زندان حافظه ام

شلنده   اما گام می زنند کلمات لخت و لخت .

 

...................................................................................

هجر

۱)

نگاهم  بر دیوار شکوفه داد

با خنده بهاری تو

از پشت قاب .

 

۲)

بالا بلند - اینک  همیشه و هرجا

چشمان آهوانیت را دلتنگم

در دهلیز های چرکمرده کابوس

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

زمزمه در هم ریخته

 

بیداری اما خواب زمزمه ات می کند

کابوس می بینی

اما رویا مزمزه ات .

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ-

شعری که برنجاند مستحق تکفیر است اما شاعری که برنجاند مستحق؟؟؟؟؟؟( رنج)

 

آدم رانده از بهشت

 

تردید دارم  باغ از جنس واقعیت بود یا پرداخته ی رویا

در میان چراغ های سو سو زن به کندی پیش می روم 

و برای تسکین از خویش می پرسم:

آیا دوران نکبت و زبونی  آدم به سر خواهد رسید

و او والایی و سروری اش را باز خواهد یافت؟

خیالی خام و دور نبوده است.

فردوس فرهمند - گنگ و گیج در نظرم می آید

اما آگاهم که بهشت برین

در نعمات وافر و گل های رنگارنگ جاری است

اگر چه نه از آن من...

این زمین سخت سر و نزاع میان زنازادگان هاقبیل* تبار

کفاره ی حیات من است...

چشم به راه هیچ بخشایشی نیستم

در اینجا هنوز میتوان دوست داشت

و  لذت ناب را چشید.

اگر تنها یک روز فرصت باقی مانده باشد

بر انم تا بهشت زمینی را دریابم.

 

 

خورخه لوییس بورخس

ترجمه: وحید روزبهانی

 

*: از نزاد هابیل و قابیل